برایان ترسی میگفت: من ۱۱ ساله بودم و برای اینکه بتوانم در اردوی تابستانی شرکت کنم، خانه به خانه به دنبال فروش صابون بودم. برایان میگفت: وقتی مشتری را میدیدم میگفتم «سلام، اسم من برایان تریسیه. دارم صابون زیبایی رزامل رو میفروشم. دلتان میخواهد یه جعبه بخرید؟» و مردم میگفتند: «نه بهش نیاز ندارم، […]